جدول جو
جدول جو

معنی سرون گاه - جستجوی لغت در جدول جو

سرون گاه(سُ)
سروگاه. جای رستن شاخ حیوان و آن هر دو طرف سر است در عرض. آن را بعربی شقیقه گویند. (غیاث). موضعی که از آن شاخ روید که عبارت از میان سر باشد. (رشیدی) (آنندراج) :
همان در سرون گاه ماده دو تیر
بزد همچنان مرد نخجیرگیر.
فردوسی.
سری کوسزاوار باشد به تاج
سرون گاه او مشک باشد نه عاج.
نظامی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

قطعه زمینی سخت و هموار در کنار مزرعه که در آنجا گندم یا جو درو شده را به وسیلۀ خرمن کوب می کوبند تا کاه از دانه جدا شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سرینگاه
تصویر سرینگاه
جای نشستن، نشستنگاه، تخت، اورنگ، ران و کفل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سرینگاه
تصویر سرینگاه
جای سر گذاشتن، بالش و بالای بستر که بر آن سر می گذارند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سروگاه
تصویر سروگاه
جای شاخ در سر حیوان شاخ دار
فرهنگ فارسی عمید
(خِ/ خَ مَ)
جای کوفتن خرمن. (از ناظم الاطباء). جرین. داس. بیدر. (منتهی الارب) :
تخم تا در زمین نماند سه ماه
بر از او کی خوری به خرمنگاه ؟
سنائی.
همچنین در ایام فرس آنرا کرج بوهین کره خوانده اند یعنی خرمنگاه کرج. (از تاریخ قم ص 33). خبور، خرمنگاه گندم و مانند آن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(سُ)
نشستنگاه هرکسی. (ناظم الاطباء). نشستنگاه. (رشیدی) (برهان) (آنندراج) ، تخت پادشاهان خصوصا. (برهان)
لغت نامه دهخدا
(سُ)
سرون گاه. رستنگاه شاخ. پیشانی. جای شاخ:
همان بر سروگاه ماده دو تیر
بزد همچنان مرد نخجیرگیر.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
تصویری از خرمن گاه
تصویر خرمن گاه
جایی که خرمنها را برای کوبیدن در آنجا گرد کنند محل کوفتن خرمن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرینگاه
تصویر سرینگاه
جای نشست نشستنگاه محل جلوس، تخت سریر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سروگاه
تصویر سروگاه
محل شاخ در سر جانوران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرینگاه
تصویر سرینگاه
نشستگاه، محل جلوی، تخت، سریر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از برونگاه
تصویر برونگاه
محل صدور، مخرج
فرهنگ واژه فارسی سره
محل اقامت، منزل، منزلگاه، مسکن، ماوا
فرهنگ واژه مترادف متضاد
محل گذاشتن سر به هنگام استراحت، زیر سری بالشت
فرهنگ گویش مازندرانی